سیزدهم فوریه، روز جهانی رادیو
بنا به اعلام یونسکو (سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد) رادیو در عصر دیجیتال کماکان در حال تحول است. این سازمان می گوید رادیو هنوز رسانه ای است که برنامه های آن به گوش بیشترین مخاطبان در سراسر جهان می رسد. رادیو می تواند به هنگام وقوع فاجعه زندگی مردم را نجات دهد و برای خبرنگاران فرصتی فراهم می کند تا واقعیت ها را گزارش کنند.
روی بالشتی که از مرگ پرنده ها پر است
نمیتوان خواب پرواز دید
نرخ جدید خوراکیها در ایران
جایزه جشنواره جهانی فیلم برلین برای فیلمساز ایرانی
جایزه خرس طلایی جشنواره به فیلم "ژست بچه" از رومانی رسید..
ملا
منطق
به استادش اعتراض کرد که: شما خود از منطق چیزی میدانید؟
استاد با غرور گفت: بله که میدانم! و گرنه استاد تو نبودم.
شاگرد گفت: سوالی دارم. اگر پاسخ را ندانید، مرا قبول خواهید کرد؟
درد من تنهایی نیست، بلکه مرگ ملتی است که گدایی را قناعت،
بی عرضگی را صبر و با تبسمی بر لب این حماقت را حکمت خداوند می نامد
>>>>>دید كاسهای نفیس و قدیمی دارد كه در گوشهای افتاده و گربه در آن آب میخورد، با خود فكر كرد اگر قیمت كاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب میشود و قیمت گرانی بر آن مینهد. لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت: چند میخری؟ گفت: یك درهم
>>>>>رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقهفروش داد و گفت: خیرش را ببینی. عتیقه فروش پیش از خروج از خانه با
خونسردی گفت: عموجان این گربه ممكن است در راه تشنهاش شود بهتر است
كاسه آب را هم به من بفروشی. رعیت گفت: قربان من به این وسیله تا به حال
پنج گربه فروختهام. كاسه فروشی نیست
دستخط امیرکبیر خطاب به ناصرالدین شاه
الساعه که در ایوان منزل با همشیرهی همایونی به شکستن لبهی نان مشغولیم، خبر رسید که شاهزاده موثقالدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کردهبودم به توصیهی عمهی خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان راندهاید. فرستادم او را تحتالحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که ادارهی امور مملکت به توصیهی عمه و خاله نمیشود.
سوپ جوجه؛ درمان سرماخوردگی و آنفولانزا
مردم هر فرهنگی برای درمان بیماری از مواد غذایی خاص آن فرهنگ استفاده می کنند. برخی سس های تند و ادویه دار، سیر و یا چای مصرف می کنند. اما بسیاری فقط برای درمان بیماری سوپ می خورند.
البرز، رستوران ایرانی شهر وینا در ایالت ویرجینیای آمریکا ۹ نوع مختلف سوپ درست می کند که سوپ جو و ماکارونی فقط دو نمونه از آن هستند.
افسانه آتش، سرآشپز این رستوران می گوید:«آش رشته واقعاً نوعی غذای سنتی ایرانی است. اصولاً در سراسر سال پخته می شود، البته خوردن آن برای فصل زمستان واجب است».
پرده ایرانی در برلین
فیلم «پرده بسته» ساخت مشترک جعفر پناهی و کامبوزیا پرتوی از ایران به بخش رقابتی این جشنواره راه یافته است؛ هر چند سازندگانش در این جشنواره حضور ندارند.
جشنواره برلیناله با نمایش فیلم «استاد بزرگ» ساخته وونگ کار وای، فیلمساز برجسته چینی روز هفتم فوریه آغاز به کار کرد. وونگ کار وای، ریاست هیات داوران برلیناله امسال را بر عهده دارد.
شیرین نشاط، عکاس و فیلمساز ایرانی مقیم آمریکا نیز از جمله اعضای هیات داوران امسال جشنواره است.
برلیناله یا جشنواره جهانی فیلم برلین همراه با جشنواره کن و جشنواره ونیز در شمار سه جشنواره معتبر جهان است. از این رو راهیابی یک فیلم به این جشنواره بویژه بخش رقابتی آن که تنها ۱۹ فیلم را انتخاب می کند، آرزوی بسیاری از فیلمسازان است.
جشنواره فیلم برلین یکی از پایگاه های تقریبا ثابت معرفی فیلمهای ایرانی به جهان است که امسال نیز فیلم «پرده» که در جشنواره برلین به نام «پرده بسته» نامیده شده، ساخته مشترک جعفر پناهی و کامبوزیا پرتوی به بخش رقابتی جشنواره راه یافته است. کامبوزیا پرتوی پیش از این نیز با فیلم «کافه ترانزیت» به جشنواره های فیلم جهان راه یافته بود. هر چند او و جعفر پناهی در این جشنواره حضور ندارند.
دیتر کوستلیک مدیر جشنواره فیلم برلین که از دوستداران پرشور سینمای ایران و از حامیان اصلی فیلمسازان ایرانی به شمار می آید این بار نیز از مقام های جمهوری اسلامی خواستار فراهم آوردن امکان سفر جعفر پناهی برای شرکت در جشنواره برلین شد.
برند نیومن، وزیر فرهنگ آلمان نیز که در شب گشایش جشنواره خواستار آزادی سفر پناهی برای حضور در شب نمایش فیلم او شد.
بر اساس حکم یک دادگاه بدوی، جعفر پناهی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ به اتهام تلاش برای ساخت فیلمی درباره زندان کهریزک به زندان و محرومیت اجتماعی از جمله ممنوعیت فیلمسازی و سفر به خارج از کشور محکوم شده است.
بخش های فیلم کوتاه - چشم انداز - دورنمای سینمای آلمان و استعدادهای جوان، از دیگر برنامه های اصلی این جشنواره جهانی فیلم است.
مدیران جشنواره برلین گفته اند ایزابلا روسلینی، فیلمساز ایتالیایی و رزا فون پرانهایم، فیلمساز آلمانی امسال مورد تقدیر قرار خواهند گرفت.
برندگان بخش اصلی و بخش چشم انداز جشنواره برلین طی مراسمی در شانزدهم فوریه اعلام خواهند شد؛ هرچند نمایش فیلمها تا هفدهم فوریه ادامه خواهد یافت
زمین، سیاره بی دفاع
این شهاب سنگ «2012 DA14» نام گرفته و ابعاد آن ۴۵ متر است و وزن آن حدوداً ۱۳۰ هزار تن ارزیابی شده است. بر اساس محاسبات دانشمندانی که شهاب سنگ ها و سایر اجرام آسمانی را که از منظومه شمسی در فضا رها می شوند، مطالعه می کنند این شهاب سنگ کوچک خواهد بود اما با سرعت بسیار از مسافتی بسیار نزدیک به سیاره زمین عبور می کند که حتی فاصله آن از ماهواره های ویژه آب و هوا و یا ماهواره های ارتباطی به زمین نزدیک تر خواهد بود.
این اولین بار است که چنین جسمی با این اندازه و حجم با چنین فاصله نزدیکی از کنار سیاره زمین عبور می کند. کارشناسان تاکید کرده اند که هیچ نگرانی برای برخورد احتمالی آن با زمین وجود ندارد.
لیندلی جانسون، مدیر «برنامه مشاهده اشیای نزدیک به زمین» ناسا در واشنگتن به صدای آمریکا می گوید: «امروز ما به خوبی با تحولات حول مدار زمین آشنا هستیم».
می دانی
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
آزاد
«روزی عثمان تصميم گرفت كه به وسيله غلامی، هزار درهم برای ابوذر غفاری بفرستد تا وی دست از مخالفت بردارد و بينوايان و محرومان را بر ضد سوداگران نشوراند. قبل از آنكه غلام عازم خانه ابوذر شود، عثمان به وی گفت: اگر اين مبلغ را به ابوذر بقبولانی، تو را آزاد خواهم كرد.
غلام با هزار درهم نزد ابوذر رفت و گفت: اين مبلغ را عثمان برای تو فرستاده است. اميدوارم آن را قبول كنی.
ابوذر پرسيد: آيا اين مبلغ را فقط برای من فرستاده است يا برای همه مسلمين؟
غلام گفت: فقط برای تو فرستاده است.
ابوذر با خشم گفت: پول را ببر به عثمان بده كه من نمیتوانم چنين پولی را قبول كنم.
غلام ملتمسانه گفت: اگر اين پول را اينجا قبول كنيد، محض رضای خدا من آزاد میشوم.
ابوذر در جواب گفت: آری، تو آزاد میشوی ولی در عوض، من بنده میشوم. برو پول را ببر و به بندگی من راضی نباش.»
استاد محمود حكيمی، هزار و يك حكايت تاريخی (جلد دوم)، صص ۱۲۲_۱۲۱.
آسمان را بی ستاره نخواه
شناسایی و پرورش استعدادهای خلاق، بهویژه در عرصه گویندگی و اجرا، اگر رمز بقای رادیو در میدان رقابت با دیگر رسانهها نباشد، لااقل عامل تعیینكننده در حضور مؤثر رادیو در این میدان پررقابت است كه
همچنان
-
«حفظ مخاطب فعلی» را تضمین میكند؛
به دنبال خود،
-
به «جذب مخاطب جدید» منجر میشود؛
و در نهایت،
-
حضور بیش از پیش مؤثر این رسانه را در سپهر رسانهای جامعه به ارمغان میآورد.
اما اگر پدر زنت ثروتمند نباشه خودت مقصری
|
از کتاب "آسمون و ریسمون" نوشته ایرج پزشکزاد"
بازگشت خواهران خوش صدا به مراسم گرمی
در مراسم سال گذشته اهدای «جوایز گرمی» آدل، خواننده سرشناس بریتانیایی پس از جراحی تارهای صوتی و پشت سر گذاشتن یک دوره طولانی بهبودی، هنرمندی بود که بازگشت پیروزمندانه ای به این مراسم داشت.
برگزاری جشن «سال مار» در چین
بنا به تقویم چینی ها امسال، سال مار خوانده می شود که نماد خردورزی و رفاه است.
روزهای سال نو تنها تعطیلات رسمی برای چینی هاست، از این رو پکن پایتخت چین در شامگاه یکشنبه غرق نور و آتش بازی بود.
برگزاری کنسرت های موسیقی همراه با رقص یکی دیگر از برنامه های پکن در برگزاری جشن سال نو بود. سلین دیان، خواننده کانادایی از جمله خوانندگان در این شب بود که به اجرای ترانه های سنتی ویژه سال نو پرداخت
ژاله اصفهانی
خدا
من خدا را در قمقمه آب يافته ام ، در عطر پيچ امين الدوله ،
در خلوص برخي كتاب ها و حتي نزد بي دينان . اما تقريباً
هيچ گاه وي را نزد آناني كه كارشان سخن گفتن از اوست ، نيافته ام.
رستاخيز - كريستين بوبن
بسا روزگارا که بر کوه و دشت گذشته است و بسیار خواهد گذشت
بیا تا جهان را به بد نسپریم بکوشش همه دست نیکی بریم
نباشد همی نیک و بد پایدار همان به که نیکی بود یادگار
همان گنج و دینار و کاخ بلند نخواهد بدن مر تو را سودمند
سخن ماند از تو همی یادگار سخن را چنین خوار مایه مدار
فریدون فرخ فرشته نبود ز مشک و زعنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی تو داد و دهش کن فریدون توئی
- ضرب المثل اسكاتلندي
خوشبخت
چه دارویی برایم سراغ داری آقای دکتر؟
دکتر قدری فکر کرد و سپس گفت:
تنها راه علاج شما این است که پنج نفر از خوشبخت ترین مردم شهر را بشناسی و از خانه هر کدام آنها یک تکه سنگ بیاوری
به شرط اینکه از زبان آنها بشنوی که خوشبخت هستند.
زن رفت و پس از چند هفته به مطب دکتر برگشت، اما این بار اصلاً افسرده نبود.
او به دکتر گفت: "برای پیدا کردن آن پنج نفر، به سراغ پنجاه نفر که فکر می کردم خوشبخت ترینها هستند رفتم
اما وقتی شرح زندگی همه آنها را شنیدم فهمیدم که خودم از همه خوشبخت تر هستم!
عزرائیل
عزرائیل گفت : الان نوبت توئه که ببرمت !
مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا
عزرائیل : نه اصلا راه نداره ! همه چی طبق برنامست ! طبق لیست من الان نوبت توئه
مرده گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر .
عزرائیل قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره ! توی شربت ۲ تا قرص خواب خیلی قوی ریخت !
عزرائیل وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت . . .
مرده وقتی عزرائیل خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست و منتظر شد تا عزرائیل بیدار شه . . .
عزرائیل وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت
به خاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن می کنم ...
اتوبوس
زنه میره نجاری میگه: آقا یه کمد بساز برام . یارو یه کمد میسازه.
زنه دو روز بعد میاد میگه: اتوبوس که رد میشه کمده میلرزه!
نجاره میگه چرا مزخرف میگی اتوبوس چه صیغه ایه؟؟؟
خلاصه میاد پیچ میچاشو محکمتر میکنه و میره
دوباره فرداش زنه میاد میگه:اتوبوس رد میشه کمد میلرزه ...
اینم میگه :
بابا برای یه کمد پدر مارو در آوردی. اصن من میرم تو کمد میشینم اتوبوس رد شه ببینیم چیه.
میشینه تو کمد یه دفه شوهر زنه میاد خونه در کمدو باز میکنه ، میگه:
تو اینجا چی کار میکنی؟
نجاره میگه :
اگه بهت بگم منتظر اتوبوسم باورت میشه؟؟
اوه
یکی از مردها گفت : من پسری دارم که کشیش است. هرجا که میرود مردم او را "پدر" خطاب میکنند.
مرد دوم گفت : من هم پسری دارم که اسقف است و وقتی جایی میرود مردم به او میگویند " سرورم"!
مرد سوم گفت " پسر من کاردینال است و وقتی وارد جایی میشود مردم او را "عالیجناب" صدا میکنند.
مرد چهارم گفت : پسر من پاپ است و وقتی جایی میرود او را "قدیس بزرگ" خطاب میکنند!
زن حاضر در جمع نگاهی به مردان کرد و گفت : من یک دختر دارم. 178 سانت قدش است
بسیار خوش هیکل ، دور کمرش 61، دور باسنش 92 سانت ، با موهای بلوند و چشمهای روشن.
وقتی وارد جایی میشود همه میگویند : " خدای من ! "
ریگ
آن روز اما از همان اول صبح که سالوادوره جلو ژنرال پا کوبید و سلام نظامی داد احساس کرد ریگی در کفشش وجود دارد.در طول دو -سه ساعت بعد چند مرتبه سعی کرد با ثابت نگه داشتن انگشتانش ریگ را گوشه کفش گیر بیندازد تا پایش را اذیت نکند.
اما این فرمول هم هر مرتبه فقط چند دقیقه مفید بود و دوباره ریگ پایش را اذیت می کرد .
سرانجام نزدیک ساعت ۱۲ ظهر که ژنرال مشغول سخنرانی برای افسران بود سالوادوره که طبق دستور باید درست پشت سر گابریلا می ایستاد از فرصت استفاده کردو خم شد تا ریگ را از کفش خارج کند که ناگهان یک گلوله از بالای سر خم شده درجه دار گذشت و توی مغز ژنرال نشست.!
برای ژنرال مراسم تدفین خوبی برگزار شد اما هیچ کس نفهمید که آن روز سالوادوره ریگی توی کفش داشت.
غرور
پروردگار پذیرفت و فرشته ها به سراغ مرد رفتند و به او مژده دادند که گر بخواهی صاحب قدرت شفا دادن خواهی شد.
اما اولینوس نپذیرفت نه....این قدرت را خداوند باید داشته باشد که بر تقدیر انسانها نیز آگاه است !
فرشته ها گفتند :-آیا می خواهی کلام سحر انگیز به تو عطا شود تا گناهکاران را به راه راست هدایت کنی؟
اولینوس باز هم مخالفت کرد-من در آن اندازه نیستم که وظیفه پیامبران بر دوشم باشد!
فرشته ها با ناراحتی گفتند:-اما تو نباید رد احسان کنی لااقل چیزی از خدا بخواه تا ما پیغام تو را برسانیم.
اولینوس فکری کرد و گفت از خداوند می خواهم واسطه برکات او باشم بی آنکه خود مطلع شوم چرا که می ترسم دچار غرور و خود پسندی گردم.فرشته ها رفتند و برگشتند و گفتند : خواسته ات براورده شد اما چون قرار گذاشتی خودت هم ندانی چیزی از ما نخواهی شنید!
اولینوس شکر گذاری کرد و رفت.از آن پس و به امر خداوند از هر کجا که اولینوس مهربان رد می شد
به فاصله چند دقیقه بیماران شفا می یافتند و زمین حاصلخیز می شد و.......اما اولینوس هرگز دچار غرور نشد
این داستان کوتاه را در وبلاگی ایتالیایی چاپ شده است.در ضمن این داستان نمره ۸۲ از ۱۰۰ را گرفته .
لوئیجی دلاپانته تفنگ شکاری همسایشان را قرض گرفت تا به شکار برود تا شاید با شکاری خانواده ۸ نفره گرسنه خود را سیر کند.
از این جمع پسر ۱۰ ساله او آندره آ گفته بود که حاضر است گرسنه بماند و بمیرد ولی از گوشت حیوان شکار شده نخورد و این عقیده خود را دیشب به پدرش گفته بود . ولی لوئیجی چاره ای دیگر نداشت.
تفاوت های فرهنگی باخت در ایران و اروپا
مربی تیم بازنده شطرنج در اروپا:
امروز روز ما نبود و زیاد هم خوب بازی نکردیم.
مربی تیم بازنده شطرنج در ایران:
کورنومنت که افتضاح بود. هوا هم آلوده بود و اسب و فیل ما رو از نفس انداخت. زمین بازی هم به درد گوسفند چرانی میخورد.
مربی تیم بازنده والیبال در اروپا:
امروز تمرکز خوبی روی بازی نداشتیم و تیم رقیب بهتر از فرصتها استفاده کرد.
مربی تیم بازنده والیبال در ایران:
تور که سوراخ بود! توپ که باد نداشت و مربع بود و من نمیدانم فدراسیون خجالت نمیکشد از این وضع توپ.
داور اول هم بی شعور بود. من واقعا متاسفم برای این ورزش.
مربی تیم بازنده منچ و مارپله در اروپا:
مقصر شکست امروز من بودم و دیگر هیچ. به تیم برنده هم تبریک میگم.
مربی تیم بازنده منچ و مارپله در ایران:
تاس که اصلا نمیچرخید. مارها هم که برای آنها خوش رقصی می کردند و فقط به ما نیش میزدند. داوری هم که فاجعه! تماشاگر هم دائم توی صورت ما لیزر انداخت…واقعا یه مشت بووووووق دارند این ورزش را اداره میکنند! خاک بر سر ما که آمدیم توی این ورزش. و خاک بر سر تیم مقابل که با این دودرهبازیها تیم ما را برد و خاک بر سر تماشاگری که اینطوری به بچههای ما فحش داد و خاک…
مربی تیم بازنده واترپلو در اروپا:
بچه های ما امروز خسته بودند و نشد تاکتیکها به درستی اجرا بشه.
مربی تیم بازنده واترپلو در ایران:
آبش که خیس بود. زمین که موج داشت. تیر دروازه ها هم به اراده تیم مقابل تکون میخورد. بازیکنان حریف هم توی آب هر کاری خواستند کردند، آب رو اصلا نمیشد بو کرد! توپ هم که لیز بود. من نمیدونم واسه چی اصلا ما مسابقه برگزار میکنیم.
مربی تیم بازنده فوتبال در اروپا:
تیم مقابل امروز خیلی بهتر از روزهای قبل بازی کرد و متاسفانه خط دفاع ما نتونست اونطور که باید ظاهر بشه.
مربی تیم بازنده فوتبال در ایران:
یعنی من …(از انتشار باقی کلمات معذوریم!)
به جلو نگاه کنيد
لطيفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.
بعد از لحظه ای او دوباره همان لطيفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.
او مجدد لطيفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطيفه نخندید.
او لبخندی زد و گفت:
وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطيفه ای یکسان بخندید،
پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردندر مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟
گذشته را فراموش کنيد و به جلو نگاه کنيد.
چرخ و فلک باغ وحش موزه ملی آمریکا و محافظت از محیط زیست
پانداهای عظیم و حیوانات عجیب و غریب و باغ وحش ملی اسمیتسونیان واشنگتن دی سی معروف هستند. اما از نوامبر سال گذشته تاکنون که این باغ وحش افتتاح شده است، جنبه جذاب دیگری نیز به بازدیدکنندگان آن ارائه می شود.
«چرخ و فلک محافظت از سیزاب» باغ وحش ملی در اولین نگاه شبیه چرخ و فلک های عادی به نظر می رسد. اما این جاذبه جدید پارک جانورشناسی از دو جنبه ویژه است.
اولین ویژگی این چرخ و فلک خاص این است که با انرژی خورشیدی کار می کند، فقط دو چرخ و فلک در سطح جهان وجود دارند که در نور خورشید کار می کنند.
کمک مالی دیوید بکهام به خیریه کودکان در پاریس
دیوید بکهام، کاپیتان پیشین تیم انگلستان روز پنج شنبه (٣١ ژانویه) در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت من با ناصر الخلیفی، رئیس باشگاه و لئوناردو، مدیر ورزشی تصمیم گرفتیم که کاری بکنیم که واقعاً استثنایی باشد. بنابراین من برای مدتی که با پاریس سنت ژرمن بازی می کنم، حقوق نمی گیرم و حقوق من به یک سازمان خیریه کودکان در پاریس اهدا خواهد شد.
بکهام با این تیم مستقر در پاریس که قطر مالکیت آن را داراست، یک قرارداد پنج ماهه امضا کرده است.
بکهام جزئیات بیشتری از کمک مالی خود به این سازمان خیریه ارائه نکرد و فقط گفت که او و مقامات این باشگاه «علاقه بسیاری به کارهای خیریه و کودکان دارند» و انجام چنین کاری از نظر تاریخی بی سابقه است.
این چهره برجسته فوتبال بریتانیا و کاپیتان پیشین تیم انگلستان در تلاشی با هدف به دست آوردن آماگی بدنی خود در باشگاه «لیگ پریمیر آرسنال» تمرین کرده است. بکهام عصر روز پنج شنبه از بخش قلب بیمارستان «La Pitie Salpetriere» پاریس خارج شد.
مقامات لیگ و رسانه ها او را محاصره کردند و رسانه های بریتانیا و فرانسه گزارش هایی در مورد احتمال پیوستن این ستاره فوتبال به لیگ برتر منتشر کرده بودند.
کنفرانس خبری معمول کارلو آنچلوتی، مدیر پاریس سنت ژرمن که اغلب پیش از بازی برگزار می شود، روز پنج شنبه لغو شد و در عوض کنفرانس خبری مشترک لئوناردو، مدیر ورزشی و ناصر الخلیفی، رئیس باشگاه در «Parc des Princes » برگزار شد.
دیوید بکهام ٣٧ ساله بازیکن پیشین منچستر یونایتد و رئال مادرید است و پس از پایان قرارداد در پایان فصل لیگ برتر فوتبال با تیم لس آنجلس گالکسی در ماه دسامبر، هنوز با هیچ باشگاهی قرارداد امضا نکرده است
گرمای امید
مردی به دوست ابوریحان می گفت هر روز نقشی بر دکان خود افزون کنم و گلدانی خوشبوتر از پیش در پیشگاهش بگذارم بلکه عشقم از آن گذرد و به زندگیم باز آید . و دوست ابوریحان او را نصیحت کرده که عمر کوتاست و عقل تعلل را درست نمی داند آن زن اگر تو را می خواست حتما پس از سالها باز می گشت پس یقین دان دل در گروی مردی دیگر دارد و تو باید به فکر آینده خویش باشی .
سه روز بعد ابوریحان داشت از دوستش خداحافظی می کرد که خبر آوردند همان کسی که نصیحتش نمودید بر بستر مرگ فتاده و سه روز است هیچ نخورده .
میزبان ابوریحان قصد لباس کرد برای دیدار آن مرد ، ابوریحان دستش را گرفت و گفت نفسی که سردی را بر گرمای امید می دمد مرگ را به بالینش فرستاده . میزبان سر خم نمود .
ابوریحان بدیدار آن مرد رفته و چنان گرمای امیدی به او بخشید که آن مرد دوباره آب نوشید . ارد بزرگ اندیشمند برجسته می گوید : هیچگاه امید کسی را نا امید نکن، شاید امید تنها دارایی او باشد .
می گویند : چند روز دیگر هم ابوریحان در نیشابور بماند و روزی که آن شهر را ترک می کرد آن مرد با همسر بازگشته خویش ، او را اشک ریزان بدرقه می کردند

