روزی ، یک پدر روستایی با پسر پانزده ساله اش وارد یک مرکز تجاری میشوند. پسر متوّجه دو دیوار براق نقره‌ای رنگ میشود که بشکل کشویی از هم جدا شدند و دو باره بهم چسبیدند، از پدر میپرسد، این چیست ؟ پدر که تا بحال در عمرش آسانسور ندیده میگوید پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیدم، و نمیدانم .

در همین موقع آنها زنی بسیار چاق را میبینند  که با صندل چرخدارش به آن دیوار نقره‌ای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار داد، و دیوار براق از هم جدا شد ، و آن زن خود را بزحمت وارد اطاقکی کرد، دیوار بسته شد،  پدر و پسر ، هر دو چشمشان بشماره هائی بر بالای آسانسور افتاد که از یک شروع و بتدریج تا سی‌ رفت، هر دو خیلی‌ متعجب تماشا میکردند که ناگهان ، دیدند شماره‌ها بطور معکوس و بسرعت کم شدند تا رسید به یک، در این وقت دیوار نقره‌ای باز شد، و آنها حیرت زده دیدند، دختر ۲۴ ساله مو طلایی بسیار زیبا و ظریف ، با طنازی از آن اطاقک خارج شد.

پدر در حالی که نمیتوانست چشم از آن دختر بردارد، به آهستگی، به پسرش گفت :  پسرم ، زود برو مادرت را بیار اینجا


 

مادر

  ...نه

فردا نه

...چند ساعت بعد هم نه

...چند ثانبه دبگر هم نه...

...همین الان

برای مادرت یک کاری بکن

اگر زنده است دستش را

اگر به آسمان رفته است ...  قبرش را ….

اگر پیشت نیست ...  یادش را ….

اگر قهری...چهره اش را ….

اگر آشتی هستی پایش را...

ببوس...

موشی درخانه تله موش دید، به مرغ وگوسفندو گاو خبردادهمه گفتند: تله موش مشکل توست بما ربطی ندارد. ماری درتله افتادو زن خانه راگزید،ازمرغ برایش سوپ درست کردند،گوسفندرابرای عیادت کنندگان سربریدند؛گاورابرای مراسم ترحیم کشتندوتمام این مدت موش درسوراخ دیوار مینگریست ومیگریست

انتگرال بگیر...!!!

یه آقایی که دکترای ریاضی محض داشته، هر چقدر دنبال کار می گرده بهش کار نمیدن!! خلاصه بعد از کلی تلاش، متوجه میشه شهرداری تعدادی رفتگر بی سواد استخدام می کنه!!
میره شهرداری خودش رو معرفی می کنه و مشغول به کار میشه...!

بعد از دو سه ماه میگن همه باید در کلاسهای نهضت شرکت کنید! این بنده خدا هم شرکت می کنه!!
یه روز معلم محترم در کلاس چهارم، ایشون رو می بره پای تخته تا مساحت یک شکلی رو حساب کنه! تو این فکر بوده که انتگرال بگیره یا نه که می بینه همه دارن داد می زنن:
انتگرال بگیر...!!!

آیا می‌دانستید اسکناس یکصد هزار دلاری وجود دارد؟

به گزارش بانکی دات آی آر برای خرید یک اسکناس یکصد هزار دلاری باید مبلغ یک میلیارد و هفتصد میلیون تومان پرداخت نمایید. اما قبل از آن که اینکار را انجام دهید مطلب زیر را مطالعه فرمایید: این اسکناس‌های صد هزار دلاری در سال ١٩٣٤ به تعداد محدودی چاپ گردید که هرگز در دسترس عموم قرار نگرفت. این اسکناس‌ها قبل از ابداع سیستم انتقالات الکترونیکی پول به منظور آسان‌تر کردن انتقالات بانکی بین بانک‌های فدرال رزرو امریکا ( فقط دوازده بانک) به عنوان پشتوانه طلا مورد استفاده قرار کرفت و هم اکنون در سال ٢٠١٠ میلادی ارزشی بالغ بر ١٦٠٠٠٠٠ دلار دارد. نکته جالب در مورد این اسکناس‌ها این است که تمامی آنها در موزه‌ها نگهداری می‌شود و هر گونه مالکیت آنها توسط مردم حتی کلکسیون‌داران پولی ممنوع می‌باشد

رشته فلسفه

یکی از دانشجویان رشته ی فلسفه می گفت : در سال اولی که ما شروع به خواندن فلسفه کردیم ، هم استاد و هم دانشجو ، مطالب را درک می کردند. در سال دوم فقط استاد می فهمید و ما نمی فهمیدیم ولی در سال سوم نه او می فهمید چه میگوید و نه ما می فهمیدیم چه می خوانیم.

ثروتمندترین زن خانه دار جهان

مارتا که هم اکنون زنی تقریبا سالمند (سالمند جوان) به شمار می رود، عاشقانه از مادرش یاد می کند و خود را مدیون زحمات والدینش می داند. مارتا کستیرا در شبانه روز بیشتر از 4 ساعت نمی خوابد و می گوید که تصمیم دارد از این به بعد توجه خود را روی سالادها و تزئینات آن معطوف کند.
ادامه نوشته

هیچگاه امید کسی را نا امید نکن،

 
ابوریحان بیرونی در خانه یکی از بزرگان نیشابور میهمان بود از هشتی ورودی خانه ،
صدای او را می شنید که در حال نصیحت و اندرز است .
 
مردی به دوست ابوریحان می گفت هر روز نقشی بر دکان خود افزون کنم و گلدانی خوشبوتر از پیش
در پیشگاهش بگذارم بلکه عشقم از آن گذرد و به زندگیم باز آید .
و دوست ابوریحان او را نصیحت کرده که عمر کوتاست و عقل تعلل را درست نمی داند
 آن زن اگر تو را می خواست حتما پس از سالها باز می گشت
پس یقین دان دل در گروی مردی دیگر دارد و تو باید به فکر آینده خویش باشی .
 

سه روز بعد ابوریحان داشت از دوستش خداحافظی می کرد که خبر آوردند همان کسی که نصیحتش نمودید
 بر بستر مرگ فتاده و سه روز است هیچ نخورده .
 
میزبان ابوریحان قصد لباس کرد برای دیدار آن مرد ، ابوریحان دستش را گرفت
و گفت نفسی که سردی را بر گرمای امید می دمد مرگ را به بالینش فرستاده .
میزبان سر خم نمود .
 
ابوریحان بدیدار آن مرد رفته و چنان گرمای امیدی به او بخشید که آن مرد دوباره آب نوشید .
 
ارد بزرگ اندیشمند برجسته می گوید :
 
هیچگاه امید کسی را نا امید نکن،
 شاید امید تنها دارایی او باشد .

آرامش

به کودکان نگاه کنید و ببینید چگونه از زندگی لذت می برند.

زندگی با آرامش را از کودکان یاد بگیرید.

ادامه نوشته

فرشید مثقالی؛ من آدمی هستم تکرو و منزوی

 

گفتگو: احسان رضوانی/ شهاب اشتری
عکس: شهاب اشتری


شما پس از بازگشت از آمریکا تا سال ها نه عضو انجمن شدید و نه در نمایشگاهی شرکت کردید؛ حتا دعوت روانشاد ممیز را در مورد ارسال یک نسخه از پوسترهایتان برای نمایش در بخش جنبی دوسالانه‌ی هشتم رد کردید و ایشان چند پوستر شما را از آرشیو خودشان در نمایشگاه گذاشتند. از آن روزها تا امروز چه روندی طی شده که اکنون نفر اول انجمن هستید؟
البته بارها بنا به دعوت دوستان در جلسات انجمن حضور پیدا می کردم. ولی اصولن من آدمی هستم تکرو و منزوی و این عدم مشارکت امری است کاملنن شخصی. معمولن از هرگونه مشارکت با تشکیلاتی خاص و مصاحبه های غیرضروری احتراز دارم؛ مگر اینکه ضرورتی را احساس کنم مثلن همین مصاحبه که به زعم من برای انجمن ضروری است.
اما سال گذشته با توجه به شرایط خاصی که پیش آمد دوستان از من خواستند که در انجمن حضور داشته باشم. الان هم به دلیل ضرورتی که حس می کنم در انجمن هستم وگرنه همان خصلتم پابرجاست.
ادامه نوشته

Wolfram Alpha

با سایت Wolfram Alpha آشنا هستید؟ اگر هستید که خوش به حالتان اگر هم آشنا نیستید به نفعتونه که آشنا بشید!

شاید اگه همین الان به این سایت برید فکر کنید با چیزی شبیه یاهو یا گوگل آشنا شدید ولی ولفرام برای شما چیزی جستجو نمیکنه بلکه دقیقا به سوالهای شما جواب میده.

Wolfram Alpha searchbox

نگارش از پست رسیده ازی

ادامه نوشته

دکتر علي شريعتي

آدمها اغلب بي انصاف, بي منطق و خود محورند,ولي آنان را ببخش .

 اگر مهربان باشي تو را به داشتن انگيزه هاي پنهان متهم مي کنند,ولي مهربان باش .

 اگر موفق باشي دوستان دروغين ودشمنان حقيقي خواهي يافت,ولي موفق باش.

 اگر شريف ودرستکار باشي فريبت مي دهند,ولي شريف و درستکار باش .

 آنچه را در طول ساليان سال بنا نهاده اي شايد يک شبه ويران کنند,ولي سازنده باش .

 اگر به شادماني و آرامش دست يابي حسادت مي کنند,ولي شادمان باش .

 نيکي هاي درونت را فراموش مي کنند.ولي نيکوکار باش .

 بهترين هاي خود را به دنيا ببخش حتي اگر هيچ گاه کافي نباشد.

 ودر نهايت مي بيني هر آنچه هست همواره ميان "تو و خداوند" است نه ميان تو و مردم

تا سال‌ها پس از انقلاب مشروطیت به جای دادگستری می‌گفتیم عدلیه به جای شهربانی می‌گفتیم نظمیه به جای شهرداری و راهداری می‌گفتیم بلدیه به جای پرونده می گفتیم دوسیه به جای …

ادامه نوشته

5 Biggest Hyperinflations in World History

In economics, hyperinflation is inflation that is very high or "out of control". While the real values of the specific economic items generally stay the same in terms of relatively stable foreign currencies, in hyperinflationary conditions the general price level within a specific economy increases rapidly as the functional or internal currency, as opposed to a foreign currency, loses its real value very quickly, normally at an accelerating rate. Definitions used vary from the International Accounting Standards Board's a cumulative inflation rate over three years approaching 100% (26% per annum compounded for three years in a row) to Cagan's (1956) "inflation exceeding 50% a month." As a rule of thumb, normal monthly and annual low inflation and deflation are reported per month, while under hyperinflation the general price level could rise by 5 or 10% or even much more every day.

A vicious circle is created in which more and more inflation is created with each iteration of the ever increasing money printing cycle.

Hyperinflation becomes visible when there is an unchecked increase in the money supply (see hyperinflation in Zimbabwe) usually accompanied by a widespread unwillingness on the part of the local population to hold the hyperinflationary money for more than the time needed to trade it for something non-monetary to avoid further loss of real value. Hyperinflation is often associated with wars (or their aftermath), currency meltdowns like in Zimbabwe, and political or social upheavals, plus an aggressive bidding against the money on currency exchanges.

These are the five biggest hyperinflations in world history:

ادامه نوشته

مادر ترزا

اگر شروع به قضاوت مردم کنید، وقتی برای دوست داشتن آنها نخواهید داشت.

انشتین

اگر کسی احساس کند که در زندگیش هیچ اشتباهی را نکرده است، به این معنی است که هیچ تلاشی در زندگی خود نکرده.

توماس ادیسون

من نمی‌گویم که ١٠٠٠ شکست خورده‌ام. من می‌گویم فهمیده‌ام ١٠٠٠ راه وجود دارد که می‌تواند باعث شکست شود.

 

فرض کنید  زندگی همچون یک بازی است .

قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید
جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها  شیشه ای هستند

 . پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین ، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد ،

 اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد ، کاملا شکسته و خرد میشوند.

 او در ادامه میگوید :

 "  آن چهار توپ شیشه ای عبارتند از خانواده ، سلامتی ، دوستان و روح  خودتان  و توپ لاستیکی همان کارتان است

  كار را بر هيچ يك از عوامل فوق ترجيح ندهيد، چون هميشه كاري براي كاسبي وجود دارد ولي دوستي كه از دست رفت ديگر بر نميگردد، خانواده اي كه از هم پاشيد ديگر جمع نميشود،‌ سلامتي از دست رفته باز نميگردد و روح آزرده ديگر آرامشي ندارد

ویژگیِ فردِ سالم از دیدگاه روان‌شناسی (این یک بند در اینجاست)

نــهدارای عقل بوده و از آن در همه‌ی جنبه‌های زندگی استفاده می‌کند. رشد بیشتر و یا همه‌ی جنبه‌های ذهن و ضمیر بر اساس قواعد و قوانینی است و به مقدار زیادی نا‌آگاه و خودکار عمل می‌کند و انسان با گذشت زمان، موارد و مراحلی را پشت سر می‌گذارد. مثلا هوش انسان با افزایش سن او تغییر و رشد پیدا کرده و با وجود آن که از نسبت ثابتی برخوردار است(یعنی اگر بهره‌ی هوشی در ۵ سالگی صد باشد، در سنین ۱۵، ۲۵، ۴۵،… هم صد خواهد بود) ولی به هر حال این رشد اجتناب ناپذیر است و مانند بدن کودکی ۵ ساله است که مانند چهارسالگی‌ش نخواهد بود. اما زمانی که به عقل (rational mind & thinking) می‌رسیم، سه نکته حائز اهمیت است:

 نگارش از سایت:http://paapack.wordpress.com 

ادامه نوشته


برخلاف مدل پزشکی که مردم یا سالم‌ند یا بیمار، در روانشناسی مردم سه دسته‌اند : بیمار، نورمال، سالم

فرد نورمال با نظام ارزشی و اخلاقی جامعه خود را وفق داده و ارائه کننده‌ی آن نیز هست. در نتیجه اگر فرهنگ کشوری بیمار و گرفتار باشد افراد نومال هم بیمار و گرفتارند ولی در جامعه بیمار به حساب نمی‌آیند.فرد سالم خوشبخت است و از سلامت فیزیکی-روانی برخوردار است و در مسیر تکمیل و تکامل خود و دیگران قدم برمی‌دارد. افراد سالم دنیا شبیه هم‌اند و فقط جنبه‌هایی از فرهنگ  و جامعه‌ی خود را که با ویژگی‌های فرد سالم هماهنگ است را بیشتر از دیگران داشته و پرورانده. افراد دچار بیماری روانی، عصبی یا اختلال شخصیت در جوامع مختلف شبیه هم‌اند. آنچه که افراد جوامع مختلف را از هم تمیز داده، افراد نورمال آن جوامع است که ۷۰-۸۰ درصد هر جامعه را تشکیل می‌دهند.

ویژگی‌های فرد سالم:

ادامه نوشته

آنچه حق ماست

حقوق بشر

صد سال تلاش ایرانیان

azadi

نکته ی مهم پیرامون آزادی فردی : انسان تنها زمانی آزاد و آزاده می‌شود که در زمانِ تصمیمات مهم پیرو احساسات،عواطف، هیجانات ، نظام باورها و اعتقادات خود نباشد بلکه تنها راهنمای او علم و عقل ، باتوجه به واقعیت ، اخلاق و پذیرش مسئولیت باشد .

گرفتاری جامعه ی فرهنگی ما نادیده گرفتن مثلث رحمت و گرفتاری به مثلث زحمت و نکبت ست.

روزی که ما حاضر نیستیم بیاندیشیم ناچار واقعیت و مسئوایت را نادیده میگیریم .و این گرفتاری بزرگ ماست که مانند بیشتر مردم دنیا اولا عقل نداریم و دوم اینکه بر فرض هم که داشته باشیم ، از آن در موارد مهم و اساسی استفاده نمیکنیم…

ادامه نوشته

«۶۰  ویژگی فرد مهرطلب »


مهرطلبی نوعی از انواع تیپ‌های شخصیت است که در فرهنگ ما به عنوان شخصیتی پسندیده و مورد تایید شناخته شده و موجب گرفتاری و دشواری شده است. اگر بیش از نیمی از نشانه‌های زیر را در خود پیدا می‌کنید دچار این تیپ شخصیتی هستید.

تفاوت مهربانی و مهرطلبی چیست؟

 

ادامه نوشته

عُقلاي‌ِ مجانين / محمد بهارلو

مرثيه براي‌ِ زندگان


براي‌ِ فتح‌الله اسماعيلي


          مي‌دانم باز هم با اين حرف‌ها خسته‌ات مي‌كنم. ما همه‌مان داريم مثل‌ِ هم مي‌شويم. هيچ‌وقت فكر نمي‌كردم آخروعاقبت‌مان اين باشد. منوچهرديوانه را يادت مي‌آيد؟ بهش مي‌گفتيم منو ديوانه. قيافه‌اش الان جلوِ چشمم است. هميشة خدا پيشاني‌اش ورم داشت. ورم كه نبود، مثل‌ِ زانوي‌ِشتر پينه بسته بود. از بس سرش را مي‌كوبيد به زمين. مي‌ماندم حيران كه چرا خون نمي‌آيد. دعایی بود.

http://www.dibache.com/text.asp?cat=3&id=2502

ادامه نوشته

زخم / قاضی ربیحاوی


از سلمانی برمی‌گشت. موریزه‌ها دور گردنش پخش شده بودند اما صدای بچه بیشتر او را می‌‌آزرد. صوتی که مثل تیغ کشیدن بر آیینه بود، تیز و خشک، گوشت تن آدم را می‌تراشید:  « مردم دور فرخنده جمع شده بودن.»

ادامه نوشته

اری اینچنین بود برادر

آری اینچنین بود برادر 

" وقتی در یونان به معبد دلفی رفتم...از آنهمه شگفتی کار سرشار هیجان شدم در اروپا در رم ... در چین کامبوج و در ویتنام کوه های عظیمی هست که انسان با درست انگشت چشم و اعصابش آن کوهستان را تراشیده تا به صورت معبدی در آورد...

 

...اینها در نظر من بزرگترین میراث عزیز بشریت بودند."

 

 

تا اینکه شریعتی به مصر و به دیدار اهرام ثلاثه میرود جا ی که برای می بیند دخمه ی محل دفن فرعون و ملکه هشتصد میلیون قطعه سنگ را از فاصله ای 980 کیلو متری به قاهره آورده اند و در گوشه ای متوجه مدفن بردگان می شود.

خودش را با بردگان هم نژاد می بیند و با برادری از گروه بیشمار بردگان

به سخن می نشیند و نامه ای مینویسد به وی از رنج پنج ههزار ساله.

000 آن هنگام که فراعنه به مرگ می اندیشیدند ما را مجبور به ساختن اهرام میکردند وآن هنگام که به مرگ نمی اندیشیدند ما را به ساختن قصرهایشان مجبور  می کردند.

و سپس گروهی برای نجاتمان آمدند که یا چون زرتشت به بارگاه گشتاسب شتافتند یا چون کنفوسیوس حکیم به وزارت لو و یا بودا که خود شاهزاده ی بنارس بود.

و پس از آنها دیگران به نام جانشینان این پیامبران که ما بردگان را مجبور به ساختن معابدشان می کردند(رو حانیون رسمی) دیگر باورم شد که ارسطو درست می گفت که گروهی برده ی گروه دیگر است.


چنين كنند بزرگان - نجف دريابندري - موسسه نشر پرواز

..."در دوره رنسانس ،يعني در قرن پانزدهم ميلادي ،ناگاه  تاريكي قرون مظلمه بر طرف شد و نوابغ زيادي در شهرهاي ايتاليا ظهور كردند كه به رسم نوابغ بر سر هيچ چيزي با هم توافق نداشتند اما يك چيز بود كه همه نوابغ رنسانس بر سر آن با هم توافق داشتند و ان اين بود كه آدم نبايد در زندگي به حرف كشيش جماعت گوش بدهد بلكه بايد هر كاري دلش خواست بكند و حظش را ببرد و هيچ نگراني عاقبت كار نباشد."

http://timebook.blogfa.com/

سهراب كشان

"اين كه پير ما فردوسي مي گويد : يكي داستان است پر آب چشم  ، اين چشم پر آب چشمه چشمان يك ملت است كه هنوز مي گريد در سوگ عشق در سوگ آرمان .

سهراب هم جوان است ،هم عاشق ، هم آرمان خواه هم سرشار از مهر نسبت به رستم .

آن وقت افراسياب و كاووس و رستم هر سه ِدست يكي مي كنند و اينن جوان را مي كشند . چرا ما هي كوچك شده ايم مثل بركه اي در بياباني سوزان . دربرابر آفتاب تند تابستان از هر طرف جمع و جور  ومحدود شده ايم . هم جوان كشته ايم ، هم عشق هم آرمان و عاطفه را"

ازمتن كتاب

سهراب كشان مهاجراني روايتي ديگر است از تكرار نبرد رستم و سهراب در عصري ديگر . سهراب جوان روستايي فرزند اقاخان پير روستا كه دلباخته دختري است و دختر نيز دل در گرو عشقش دارد و پدر سهراب نيز كه  مراد سهراب است و پير آبادي صنعان وار دل به تاراج  معشوقه فرزند نهاده است. و اينبار رستم داستان به نبردي با خود مي پردازد و پا در پاي رستم دستان نمي نهد تا شايد تلطيف كند فضاي سهراب كشان حاكم برسرزمين مادري را.

فضايي روستايي دلنشين داستان و يك دستي روايت ها زمين گذاشتن كتاب را تا پايان داستان اگرنه غير ممكن اما سخت مي كند . روايت مهاجراني از فضاي روستا بي شباهت با فضاهاي اينيا تسيا سيلونه نويسنده ايتاليايي نان و شراب  نيست .والبته منطبق با فرهنگ ايراني .

بي شك رستم بودن و رستم ماندن بسيار سخت تر از سهراب بودن است . چه رستم پس از سهراب نيز بايد بزيد و همچنان وفادار به دشمنان فرزند .رنجي كه رستم از زنده بودن مي كشد كمتر از رنجي كه سهراب از مرگ مي كشد نيست .

و سهراب آي سهراب با زمان نمي شود درافتاد شتاب تو همه چيز را بر هم مي زند . گاهي مسووليت هاي اجتماعي رستم ، سهراب را به مسلخ مي برد.

شاد باشيد

سهراب كشان- سيد عطا ا.. مهاجراني -نشر فرهنگ معاصر - سال 82

نگارش از سایت:http://timebook.blogfa.com/

داستان / چراغونی/ قاضی ربیحاوی

مقدمه: پیش از خواندن داستان بد نیست بدانید من این را نوشتم به سفارش زنده‌یاد کاوه گلستان عکاس به‌عنوان قسمتی از متنى براى یک فیلم که او به همین عنوان درست کرد. از من خواست چهار قطعه مونولوگ بنویسم با چهار صدای متفاوت همه درباره‌ی وقایع امروز ایران و آن‌چه در زیر می‌خوانید فقط یک قطعه از آن چهارتای فیلم اوست. سال‌‌ها بعد بعضی از این‌ها را به دوستی سپردم که در سایت اینترنتی چاپ کند چاپ شدند، اما با غلط‌های بسیار و آرایش‌‌های نابجا. دیروز که پس از مدت‌‌ها بالاخره تصمیم گرفتم کار اصلاح این قصه را انجام بدهم و دادم، ناگهان متوجه شدم روز دوم آوریل است یعنی روز چندمین سالگرد مرگ کاوه و فکر کردم چه حسِ مبارکی بوده ست، پس هم به گرامی‌یاد او و هم به نیت چاپ نسخه‌ی صحیحی از این متن مورد علاقه‌اش خوب است این را به چاپ دوباره بسپارم. خانه‌‌اش روشن

نگارش از سایت جن و پری: http://www.jenopari.com/article.aspx?id=616

ادامه نوشته

most beatiful women 07 Top 20 Most Beautiful Women In The World 

" درمتن زیر نتیجه ی آزمایشات ِایجاد محدودیت برای برخی موجودات زنده عنوان شده، بسیار جالب است ، حتما بخوانید، براستی آنچه تا کنون درباره ناتوانیهای ما به ما گفته شده و سانسور و خفقان چه تاثیر عمیق و پنهانی بر ما ذهن ما دارد:

نگارش از پست رسیده آرش عزیز

 

ادامه نوشته

وصيت نامه ي وحشي بافقي

 روز مرگم، هر که شيون کند از دور و برم دور کنيد
همه را مســــت و خراب از مــــي انــــگور کنيـــــد

مزد غـسـال مرا سيــــر شــــرابــــــش بدهيد
مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهيد

بر مزارم مــگــذاريــد بـيـــايد واعــــــظ
پـيــر ميخانه بخواند غــزلــي از حــــافـــظ

جاي تلقــيـن به بالاي سرم دف بـــزنيـــد
شاهدي رقص کند جمله شما کـــف بزنيد

روز مرگــم وسط سينه من چـــاک زنيـد
اندرون دل مــن يک قـلمه تـاک زنـيـــــــد

روي قــبـــرم بنويـسيــد وفــــادار برفـــت
آن جگر سوخته خسته از اين دار برفــــت


 

جوک مصری ها برای مبارک

این روزها ، از مردم مصر اصرار است که "مبارک ! دست زن و یچه ات را بگیر و برو" و از دیکتاتور انکار که "می مانم تا به ملت خدمت کنم!" این از رو نرفتن مبارک و اصرار وی بر ماندن ، باعث شده مردم جوک های زیادی را درباره اش بسازند و در تجمعات مردمی ، دهان به دهان گسترشش دهند. یکی از این جوک ها این است: " به مبارک گفتند: امروز که آخرین روزیه که با مردم مصر هستی ، چه احساسی داری؟" مبارک با تعجب جواب داد: وا ! مگه مردم مصر کجا دارن می رن؟! "

کاریکاتور: شکست ديوار برلين از نوع عربي (العربیه)

پرويز كلانتری:حرف «شيوا» از جنس زمان است


 
عکس: ایسنا


چهل و پنج اثر تصویر‌گری و گرافیک «قباد شیوا» از دهه‌ی ۵۰ تاکنون در حالی در گالری تازه تاسیس «ایست» به نمایش درآمد که این هنرمند گرافیست شمع‌های تولد ۷۰ سالگی خود را در جمع دوستانش خاموش کرد.
می بالاتر از میدان درکه، درست در میان کوه‌ها و برف‌ها ، گالری کوچک «ایست» عصر  سوم بهمن‌ماه ـ میزبان هنرمندان سه نسلی بود که برای تولد ۷۰ سالگی قباد شیوا گرد‌هم آمده بودند.
گالری کوچک‌تر از آن بود که پذیرای جمع دوستان صمیمی نقاشان و طراحان این سه نسل باشد، با این وجود همه‌ی حاضران تا شب کنار هم ایستادند تا «قباد شیوا» شمع‌های تولدش را بعد از هفت دهه زندگی و کار هنری خاموش کند.

محمد ابراهیم جعفری ـ هنرمند نقاش و از دوستان و همکلاسی‌های قدیمی شیوا در این مراسم گفت: پشتکاری که قباد شیوا داشت و استقامتی که از همان ابتدا در او می‌دیدم ،نشان می‌داد که او تا چه اندازه باید تحمل داشته باشد. قباد شیوا همیشه حرف‌های تازه می‌زد.
او یادآور شد: اولین لحظات آشنایی ما زمانی آغاز شد که در دانشکده‌ی هنرهای زیبا در کنار هم درس می‌خواندیم و قباد عکاسی را که آن روزها خیلی مرسوم نبود، شروع کرده بود و از دستاوردهای آن البته در نقاشی و گرافیک بهره می‌برد.
ادامه نوشته

Established & Sons



شهاب تندر
tondar@rangmagazine.com


یک کمپانی طراحی و ساخت لوازم داخلی و تزیینی منازل و ساختمان ها است که در انگلستان مشغول فعالیت است که در دوره ی جدید فعالیت هایش تصمیم گرفته روندی رو به رشد داشته باشد.
آن ها در کنار استخدام دیزاینرهای عمدتن جوان به منظور بهبود طراحی های محصولات؛ اقدام به همکاری با MadeThought برای هویت سازمانی کمپانی در محیط وب کرده است و وب سایت جدید آن ها از اواخر سال گذشته با طراحی منحصر به فرد و عجیب برای یک کمپانی که محصولاتی کاربردی تولید می کند به روی اینترنت آمد.
MadeThought علاوه بر فضای مجازی؛  مسولیت مدریت هنری  Established & Sons را هم به عهده گرفته است و مجموعه ای بی نقص را از خود به جا گذاشته است.

مدال برنز دوسالانه پوستر مکزیک برای یک ایرانی


امین سلامی پرگو / گروه ترجمه


مدال برنز یازدهمین دوسالانه بین المللی پوستر مکزیک در بخش پوسترهای فرهنگی به محمد جمشیدی طراح گرافیک ایرانی تعلق گرفت.
اعضای هیات داوری این دوسالانه شامل سوتلانا فالدینا، فین نیگارد، فانگ چن،لوبالوکوا،کنیاهارا،آپکس لین،سرگیو وگاایوونا ریپس،اریک اولیوارس،راکیول پلتا و دورا کرستز بودند وخاویر برمودز ریاست این دوسالانه را بر عهده داشت.
نمایشگاه آثار این دوسالانه از ۲۷ اکتبر در مکزیک برپاشده است.
لازم به ذکر است که محمد جمشیدی در دوره قبل دیپلم افتخار این دوسالانه راکسب کرده بود.

وقتی كودكی را می بینیم چرا لبخند می زنیم؟ چون انسان را پیش روی خود می بینیم كه هیچ یك از لایه هایی را كه نام بردیم روی من طبیعی خود نكشیده است و با همه وجود خود و بی هیچ شائبه ای به ما لبخند می زند و آن روح كودكانه درون ماست كه در واقع به لبخند او پاسخ می دهد.
ادامه نوشته

ویکتورهوگو که می گوید:

لبخند کوتاهترین فاصله بین دو نفر است و نزدیک ترین راه برای تسخیر دلها

نصایح بسیار زیبای زرتشت به پسرش

        آنچه را گذشته است فراموش كن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر

        قبل از جواب دادن فكر كن

        هیچكس را تمسخر مكن

ادامه نوشته

شما یادتون نمیاد، آخر همه فیلم ویدئو‌ها شو ضبط میکردن

نگارش از پست رسیده امیر

ادامه نوشته

رابيندرانات تاگور

  آسمان برای گرفتن ماه تله نمی گذارد ، آزادی ماه است که او را پایبند می کند.  

جبران خلیل جبران

هفت جا ، نفس خویش را حقیر دیدم ، نخست : هنگامیکه به پستی تن میداد تا بلندی یابد. دوم : آنگاه که در برابر از پاافتادگان ، میپرید. سوم : آنگاه که میان آسانی و دشوار مختار شد و آسان را برگزید. چهارم : آنکه گناهی مرتکب شد و با یادآوری اینکه دیگران نیز همچون او دست به گناه میزنند ، خود را دلداری داد. پنجم : آنگاه که از ناچاری ، تحمیل شده‌ای را پذیرفت و شکیبایی‌اش را ناشی از توانایی دانست. ششم : آنگاه که زشتی چهره‌ای را نکوهش کرد ، حال آن که یکی از نقاب‌های خودش بود. هفتم : آنگاه که آوای ثنا سرداد و آن را فضیلت پنداشت. ـ

تمام شماره اس ام اس های مهم
ادامه نوشته

نگارشی از استاد

گم نخواهد شد صدای ِ ناز من                چونکه از دل می رسد آواز من

این نه آواز من و ساز من است               این صدای سالهای میهن است

ادامه نوشته

خیابان تهران بزرگ

۱۶  آذر به انقلاب ختم می شود.ادامه ی انقلاب به آزادی می رسد..اما تا رسیدن به خود تندیس آزادی باید همچنان ادامه داد. جمهوری اسلامی با آزادی  فاصله دارد.در حالیکه در ظاهر با هم در یک امتداد هستند اما فاصله مطمئنی باهم دارند.جمهوری اسلامی با رسیدن به خیابان رودکی تمام می شود اما آزادی همچنان ادامه دارد. انگار که جمهوری اسلامی تمام توانش در همراهی با آزادی تا همان رودکی بوده است.

     ملت خیابان کوتاهی است که با رسیدن به خیابان جمهوری اسلامی پایان می پذیرد.

     سفارت انگلیس هم در خیابان جمهوری اسلامی قرار دارد.سفارت روسیه با اینکه در نوفل لوشاتو قرار دارد اما آن هم به جمهوری اسلامی نزدیک است.

     اگر از انقلاب به آزادی و جمهوری اسلامی بخواهید برسید٬ مسیرها در تضاد با یکدیگر هستند.برای رسیدن به آزادی باید انقلاب را ادامه داد و برای رسیدن به جمهوری اسلامی باید از آزادی و انقلاب فاصله گرفته و انقلاب را رو به پایین رفت.. ضمنا دانشگاه و پارک دانشجو چقدر به انقلاب نزدیک هستند.

     خیابان ایران هم خیابانی است که فقط عده ای خاص با عقایدی خاصتر در آن جای دارند.

     پاسداران همان سلطنت آباد سابق است.فقط اسمش عوض شده. جهت همان جهت و شیب همان شیب است.

     خیابان نبرد به پیروزی می رسد. خیابان پیروزی که ابتدای آن میدان شهداست.

     ....و برای رسیدن به فرجام از هنگام باید رفت.

 

جالب بود نه؟؟؟ انگار قبلا (اوایل انقلاب) یکی با مهارتی خاص این اسامی را انتخاب کرده.