کمپین یادآوری مردم به مسئولان
احسان پیربرناش
قسمت دوم:
تغییر نام‌های مداوم از ساناز جوجو به شهرام مرده‌خور گاهی در طول روز باعث می شود فراموش کنم در حال حاضر کدام یکی هستم؛ بارها شده در پاسخ به سوال های مکرر مشتاقانم در فیس بوک که اسمم را می پرسیدند گفتم شهرام هستم. با تعجب می پرسیدند: شهرام؟
 می زدم به در شوخی و می گفتم: آره، شهرام جزایری! باورت نمیشه؟ بیا ببین!
بعد هر دو با هم می زدیم زیر خنده و می نشستیم پای لپ تاپ. در همین مدتی که تغییر نام دادم متوجه شدم یکی از جدی ترین معضلات ما در جامعه امروزی کمبود محبت است. مثلا طرف عکس آپلود می کرده و من برای جذب مخاطب می نوشتم: وری نایس پیک، به شب نرسیده سه درخواست ازدواج و ده ها درخواست دوستی داشتم. من واقعا از مسئولان خواهش می کنم مشکل مسکن را رها کنند و در اوقات فراغت خود به مردم بگویند: وری نایس پیک! آیا این درخواست زیادی است؟ باید بستر مناسب برای انجام این امر فراهم شود؟ ما به کجا داریم می رسیم؟ یک زمانی مشکل ما آزادی بیان بود، حالا شده وری‌نایس پیک... وا اسفا.
همین دیالوگ ها گهگاهی منجر به ظهور پیج جدیدی در فیس بوک می‌شود که بنا به نیاز مبرم مردم به شنیدن چنین جملاتی لایک خوبی می گیرد. مثلا همان شب پیج « کمپین یادآوری مردم به مسئولان» را افتتاح کردم که کمتر از دو ساعت 20 هزار تا لایک خورد. این یعنی بیست هزار اعلام حضور توسط ما مردمان لایکی، ما مردمان کامنتی، ما مردمان شئری. بعد یک پست گذاشتم با این مضمون: «ما سبد کالا نیستیم که دست به دست شویم.»
فقط هزار و سیصد و پنجاه و خرده ای شئر شد! بلافاصله پست گذاشتم: «زندگی خر است.» همانقدر بازتاب داشت. در فیس بوک کافی ست که کار و بار پیجت بگیرد. فحش هم بدهی لایک می خورد. برای آزمون ادعایم نوشتم: «هر کسی لایک کند خر است! »
از تعداد لایک ها که بگذریم یک نفر آمده بود کامنت گذاشته بود:«واااای، کاش می فهمیدید این جمله یعنی چی! دمت گرم ادمین!»
می خواستم بنویسم چیزی فهمیدی بگو ما هم بخندیم، اما گذشتم و ننوشتم. بله دوستان، درس امروز ما گذشت بود. باید گذاشت و گذشت، همانطور که گذاشت و گذشت.