"یک نفر همیشه استثناست"
درباره ی اثر:
سال ۱۳۹۰ | پاییز | تلفنی از طرف انوش ممیز و دعوت به شرکت در نمایشگاه پوستر "یک نفر همیشه استثناست" | چند روز بعد تماس با بچه های گروه وارنگ (برگزار کننده های نمایشگاه) و گرفتن توضیحات بیشتر که این نمایشگاه به مناسبت سالمرگ مرتضی ممیز برگزار می شود.
اتفاقا در آن روزها من درگیر کار برروی مستند "نشانه های ممیز" به کارگردانی شقایق شریف رازی بودم و چند ماهی به خاطر این پروژه بر روی کارها و زندگی استاد تمرکز کرده بودم. در آن دوره مهمترین نکته ای که از نزدیک به خوبی لمس کردم، اشراف ممیز به تمامی رشته های هنرهای تجسمی بود (چیزی که از قبل میدانستم اما نه آنقدر ملموس) . به جرات می توان گفت ردپای ممیز را در هر شاخه از هنر می توان دید : گرافیک، تئاتر، سینما، نقاشی، ادبیات و ... ممیز همه جا حضور داشته و دارد; آشکار و مستتر!
همین جرقه ی اولیه را در ذهنم زد.
تصمیم گرفتم این حضور را در پوسترم نشان دهم. قصدم خلق پوستری بود که بیننده را با خود درگیر کند و او، خود خالق اثر باشد پس به فکر شیوه ای افتادم که بیننده ممیز را در پوستر پیدا کند.
طبیعی است که گنجاندن تمام هنرهای ممیز در یک پوستر ممکن نبود. پس به سراغ لوگوی او رفتم ; به عنوان نمادی ساده و گویا.
بنابراین پوستری بسیار ساده طراحی کردم. پوستری کاملا سفید و خالی. با چسب شفاف لوگوی ممیز را در چند جای مختلف پوستر قرار دادم. به طوری که در ابتدا هیچ چیزی روی پوستر دیده نمی شد.و بیننده یک پوستر کاملا سفید روی دیوار می دید. موقع نصب در کنار پوستر یک ظرف کوچک پر از خاکستر با یک اسفنج کوچک قرار دادم که بیننده ها در موقع بازدید، با اسفنج، خاکستر را روی پوستر می مالیدند و با هر بیننده، گوشه ای از پوستر به طور اتفاقی رنگ می شد. اما لوگوی ممیز رنگ نمی گرفت و از بین تیرگی ها بیرون می آمد. در نهایت همه ی پوستر سیاه شد به جز لوگوهای ممیز که در سرتاسر پوستر به چشم می آمد.
به این ترتیب بیننده، خود، ممیز را در پوستر پیدا می کرد.
سال ۱۳۹۰ | پاییز | تلفنی از طرف انوش ممیز و دعوت به شرکت در نمایشگاه پوستر "یک نفر همیشه استثناست" | چند روز بعد تماس با بچه های گروه وارنگ (برگزار کننده های نمایشگاه) و گرفتن توضیحات بیشتر که این نمایشگاه به مناسبت سالمرگ مرتضی ممیز برگزار می شود.
اتفاقا در آن روزها من درگیر کار برروی مستند "نشانه های ممیز" به کارگردانی شقایق شریف رازی بودم و چند ماهی به خاطر این پروژه بر روی کارها و زندگی استاد تمرکز کرده بودم. در آن دوره مهمترین نکته ای که از نزدیک به خوبی لمس کردم، اشراف ممیز به تمامی رشته های هنرهای تجسمی بود (چیزی که از قبل میدانستم اما نه آنقدر ملموس) . به جرات می توان گفت ردپای ممیز را در هر شاخه از هنر می توان دید : گرافیک، تئاتر، سینما، نقاشی، ادبیات و ... ممیز همه جا حضور داشته و دارد; آشکار و مستتر!
همین جرقه ی اولیه را در ذهنم زد.
تصمیم گرفتم این حضور را در پوسترم نشان دهم. قصدم خلق پوستری بود که بیننده را با خود درگیر کند و او، خود خالق اثر باشد پس به فکر شیوه ای افتادم که بیننده ممیز را در پوستر پیدا کند.
طبیعی است که گنجاندن تمام هنرهای ممیز در یک پوستر ممکن نبود. پس به سراغ لوگوی او رفتم ; به عنوان نمادی ساده و گویا.
بنابراین پوستری بسیار ساده طراحی کردم. پوستری کاملا سفید و خالی. با چسب شفاف لوگوی ممیز را در چند جای مختلف پوستر قرار دادم. به طوری که در ابتدا هیچ چیزی روی پوستر دیده نمی شد.و بیننده یک پوستر کاملا سفید روی دیوار می دید. موقع نصب در کنار پوستر یک ظرف کوچک پر از خاکستر با یک اسفنج کوچک قرار دادم که بیننده ها در موقع بازدید، با اسفنج، خاکستر را روی پوستر می مالیدند و با هر بیننده، گوشه ای از پوستر به طور اتفاقی رنگ می شد. اما لوگوی ممیز رنگ نمی گرفت و از بین تیرگی ها بیرون می آمد. در نهایت همه ی پوستر سیاه شد به جز لوگوهای ممیز که در سرتاسر پوستر به چشم می آمد.
به این ترتیب بیننده، خود، ممیز را در پوستر پیدا می کرد.
+ نوشته شده در شنبه ششم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 11:1 توسط محمد
|