دکتر آهنگ کوثر
موها یکدست سپید. چهره روشن و خندان و روی میزش استکانی چای با یک عالمه سنگ های متخلخل
و حفره دار.گفتم استاد چیزی بگویید تا بروم.نگاهی از گوشه چشم انداخت و گفت:
بحر در کوزه نگنجد دختر جان نگنجد ......نگنجد.......نگنجد
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم دی ۱۳۹۰ ساعت 8:45 توسط محمد
|