خرگوش می ره تو جنگل روباه رو می بینه داره تریاک می کشه می گه اقا روباه این چه کاریه پاشو بدوییم شاد باشیم می رن تا می رسن به گرگه می بینن داره حشیش می کشه خرگوش می گه اقا گرگه این چه کاریه پاشو شاد باشیم بدوییم گرگم پا می شه می رن 3تایی می رسن به شیره می بینن داره تزریق می کنه خرگوش می گه اقا شیره این چه کاریه پاشو بدوییم ورزش کنیم شاد باشیم شیره می پره می خورش گرک و روباه می گن چرا خوردیش این که حرف بدی نزد؟ شیره می گه نه بابا این پدر سگ هرروز اکس می زنه می یاد مارو می دوونه
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۰ ساعت 10:1 توسط محمد
|
گاهی برای رهایی از جهنم درون به فکر چیدن سیب و غلتیدن در وسوسه باشی...
و بچینی و تبعید شوی از دنیای افکارت به افکاری تازه که باید تازه دست به فتحشان بزنی