نباشد همی نیک و بد پایدار / همان به که نیکی بود یادگار
دراز است دست فلک بر بدی / همه نیکویی کن اگر بخردی
چو نیکی کنی، نیکی آید برت / بدی را بدی باشد اندرخورت
چو نیکی نمایدت کیهان‌خدای / تو با هر کسی نیز، نیکی نمای
مکن بد، که بینی به فرجام بد / ز بد گردد اندر جهان، نام بد
به نیکی بباید تن آراستن / که نیکی نشاید ز کس خواستن
وگر بد کنی، جز بدی ندروی / شبی در جهان شادمان نغنوی
نمانیم کین بوم ویران کنند / همی غارت از شهر ایران کنند
نخوانند بر ما کسی آفرین / چو ویران بود بوم ایران زمین
دریغ است ایران که ویران شود / کنام پلنگان و شیران شود