«نادر ابراهيمي»

كاشف راز پروانه‌ها بود

«آخرين‌باري که ديدمش همين چند سال پيش در خانه هنرمندان بود! خيره نگاهم مي‌کرد! برايش لبخند زدم و دست تکان دادم؛ همسرش با مهرباني کنار گوشش زمزمه کرد: کمال تبريزي! برق چشمانش را احساس کردم و مطمئن شدم که هر دو داريم به يک لحظه در گذشته‌اي نسبتا دور، فکر مي‌کنيم! لحظه‌اي که براي ابد در ذهن من باقي‌مانده بود و او نيز اين را مي‌دانست! زيرا مملو از نام پروانه‌ها بود! لحظه‌اي که من و ابراهيم شاگردش بوديم و او اين بار خواسته بود که با ما در سفرِگاه و بيگاهي که به مناطق جنگزده داشتيم؛ همسفر شود تا بعدها کتاب با سرودخوانان جنگ در جبهه نام و ننگ را بنويسد و ياد پروانه‌ها را زنده کند! پروانه‌ها کشف او در اين سفر بودند! لحظه‌اي که راننده اتومبيل لندکروز با سرعت تمام در جاده‌هاي داغ جنوب جنگزده پيش مي‌رفت؛ خطاب به او عتاب کرد که: کجا مي‌روي؟! با اين سرعت! آرام باش! مقصد ما راه ماست! من و ابراهيم که هميشه تشنه جملات قصار معلم بوديم؛ و مي‌دانستيم که آن‌ها را لابلاي حرف‌هايش مي‌گنجاند تا نقاط عطف را به ما آموخته باشد؛ از تعبير زيبايش لذت برديم و راننده نيز تحت تاثير نفوذ کلامش! بلافاصله و به‌ميزان قابل توجهي سرعت اتومبيل را کاهش داد؛ به نحوي که اکنون آرام و باطمانينه در حاشيه جاده پيش مي‌رفتيم و درحاليکه هرازگاهي صداي شليک انواع گلوله‌ها شنيده مي‌شد؛ معلم گفت: پروانه‌ها!..... و همه پروانه‌ها را ديديم که چگونه تلاش مي‌کنند تا از عرض جاده عبور کنند و خود را سالم به‌ آن سوي جاده برسانند و به‌راهشان ادامه دهند! راننده سرعتش را کمتر کرد! و مراقب شد که پروانه‌ها بتوانند عبور کنند! معلم گفت: مقصد پروانه‌ها هم راهشان است! مهم اين است که هميشه در راه باشي و در حرکت! توقف، لحظه مرگ پروانه‌هاست! گرچه، دير يا زود، مرگ، حتمي است! اما براي پروانه‌ها مهم اين است که همواره در راه و در حرکت باشند! بعد از آن لحظه بود که در تمام طول سفر، دائم و به هر بهانه‌اي مي‌گفتيم: پروانه‌ها! و مقصد ما راه ماست!... و آن روز، نگاه خيره‌اش در خانه هنرمندان، دوباره مرا به ياد پروانه‌ها انداخت! و بار ديگر با نگاهش، يادآوري کرد که، مقصد ما راه ماست!... لحظه‌اي که خبر رفتنش را شنيدم؛ با خودم گفتم: پروانه‌اي ديگر که مقصدش، راهش بود؛ متوقف شد! اما به‌قول خودش، مرگ، دير يا زود، حتمي است! مهم اين است که همواره در راه و در حرکت باشي! نادر ابراهيمي، کاشف راز پروانه‌ها بود...... روحش شاد.»

كمال تبريزي

روحش شاد

خدا کند به ما افتخار دهد که فاتحه ای میهمانش باشیم